Web Analytics Made Easy - Statcounter

سریالی که در نگاه نخست و گذرا به نظر می‌رسد برای کودکان و نوجوانان است اما در واقع سریالی برای بزرگسالان است درباره کودکان و نوجوانان. چهار فصل‌اش ساخته و منتشر شده و فصل پنجم و پایانی هم در راه است [کی منتشر شود با خداست! از سال ۲۰۱۶، فاصله‌ی انتشار فصل‌های اول و دوم یک سال بوده و فاصله‌ی انتشار دوم و سوم دو سال بوده و فاصله‌ی انتشار سوم و چهارم سه سال بوده!] تا اینجای کار، موفق‌ترین فصل، فصل چهارم است که این انتظار را در مخاطبان ایجاد کرده که احتمالاً فصل پنجم باید همه را از نظر ارتقای کیفی کار، غافلگیر کند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

سریال، در گسترش خط داستانی و شخصیت‌پردازی و استفاده گروهی از همه‌ی شخصیت‌ها در فیلم‌نامه، کاملاً موفق است همچنان که در «ساخت و اجرا» موفق است با این همه گاه مشکلاتی هم در «باورپذیری وقایع کوچک و علت و معلولی رویکردها و تطابق زمانی رویدادها» وجود دارد که مخاطبانِ عام سریال را ظاهراً چندان ناراضی نکرده اما برای چنین کاری، وجود چنین مشکلاتی عجیب است. چرا چنین است؟

شاید نوعی شیطنت از طرف برادران دافر در کار باشد. برادران دافر در چندین مصاحبه اعلام کرده‌اند که سریال چیزهای عجیب را تحت تأثیر فیلم‌ها و سریال‌های علمی تخیلی دهه هشتاد ساخته‌اند. یکی از وجوه مشخص آن آثار در دهه‌ی ۱۹۸۰، «مشکلاتی در باورپذیری وقایع کوچک و علت و معلولی رویکردها و تطابق زمانی رویدادها» بوده یعنی می‌شود این طور فرض کرد که برادران دافر در بازآفرینی آثار سینمایی دهه‌ی ۱۹۸۰، حتی از «خطاهای آن آثار» هم صرفِ نظر نکرده‌اند! من البته شخصاً از طرفداران سینمای آن دهه نیستم [البته منظورم وجه غالب آثار هالیوود در آن دهه است نه سینمای مستقل امریکا و نه آثار اروپایی یا آسیایی یا… در آن دهه] سهل است از آثار غالبِ هالیوودی آن دهه متنفرم! همچنان که از دنیای سیاسی آن دهه متنفرم! [وجهی که برداران دافر، به عنوان بخشی انکارناپذیر از دهه ۱۹۸۰، به این سریال اضافه کرده‌اند] برای من به عنوان یک «مخاطب خاص سینما»، آثار دهه‌ی ۱۹۷۰ هالیوود و همچنین فضای سیاسی آن دهه از جذابیت خاصی برخوردار است.

می‌توان فرض را بر این گرفت که چون من متولد ۱۹۶۸ هستم و برداران دافر متولد ۱۹۸۴ [برای‌تان معنای خاصی ندارد؟! ۱۹۸۴! نام رمان مشهور جرج اورول که در ۱۹۴۹ منتشر شد و در عینِ علمی-تخیلی بودن، رمانی به‌شدت سیاسی و استعاری‌ست] ما به دو نتیجه متفاوت رسیده‌ایم! [گرچه به گمانم نتیجه‌گیری سهل‌انگارانه‌ای‌ست!] کل وقایع سریال تا اینجای کار در دهه‌ی ۱۹۸۰ می‌گذرد و وقایع، از یک سال قبل از تولد برداران دافر شروع می‌شود. ارجاعاتِ سینمایی و فرهنگی و اجتماعی سریال به آن دهه، از این اثر، کلکسیونی از «نشانه‌شناسی سینمایی و فرهنگی» ساخته است که منحصر به فرد است.

سازندگانِ این مجموعه، حتی از «موزیک ویدئوها»ی مایکل جکسون هم [که تأثیرشان بر آثار سینمایی آن دهه انکارناپذیر است] صرف‌نظر نکرده‌اند و نشانه‌هایی از آن آثار را به کار خود افزوده‌اند. در مجموع باید بگویم که «اتفاقات عجیب» به رغم وابستگی‌ها و دل‌بستگی‌های شدید برداران دافر به دهه ۱۹۸۰، در بازآفرینی آثار آن دهه، به «قوام و دوام» دو دهه‌ی بعدی متکی‌ست و گرچه «جهان‌بینیِ سهل‌انگارانه و بسیار محدود» این مجموعه، کلاً خوشایندم نیست [در مقایسه با سریال‌های موفق ۱۲ سال اخیر در امریکا و اروپا و اقیانوسیه] با این همه «اجرا و ساخت» آن، واقعاً چشمگیر است.

دار و دسته‌ی هری پاتر در دهه‌ی ۱۹۸۰!

«اتفاقات عجیب» اگرچه در یک کلام ترکیبی از دنیای داستان‌های استیون کینگ و دو اثر مشهور استیون اسپیلبرگ یعنی «ای.تی» و «برخورد نزدیک از نوع سوم» است، اما در تصویر کردن کودکان دوچرخه‌سوار خود که شدیداً وام‌دار ای.تی‌ست، به همان شیوه‌ای عمل می‌کند که رولینگ در سری رمان‌های هری پاتر و بعدها فیلم‌های ساخته‌شده بر اساس این رمان‌ها، به نمایش گذاشته؛ یعنی هم‌بستگی به اضافه‌ی جادو؛ با این همه، این جادو با آثار علمی‌-تخیلی پیوندی ناگسستنی دارد و فصل به فصل، از آثار صرفاً تخیلی فاصله‌اش بیشتر و به آثار علمی-تخیلی نزدیک‌تر می‌شود. شیوه‌ی برخورد روایی با مقوله‌ی کودکی تا نوجوانی در این مجموعه، گرچه در بعد روانکاوانه‌اش مدیون کینگ است ولی در تأثیری که روند رشد بر شخصیت‌ها می‌گذارد کاملاً متأثر از آثار رولینگ است البته برخلاف آثار رولینگ، در اینجا با اثری متعلق به جهان کودک و نوجوان روبه‌رو نیستیم؛ رویکرد این مجموعه، کاملاً بزرگسالانه است، رویکردی که می‌توانست به شکستِ قابلِ انتظاری بدل شود، اما برداران دافر توانسته‌اند آن را به پیروزی غیرقابل انتظاری در ایجاد توازن میان رویاهای کودکی و جهان بزرگسالانه بدل کنند. پاشنه‌ی آشیلِ چنین آثاری، به طور معمول برتریِ جهان کودکی یا بزرگسالانه است که در مورد نخست، به «سقوط باورپذیری داستان» در جهان بزرگسالانه منجر می‌شود و در مورد دوم، به درجه دو شدن شخصیت‌های کودک در روند روایی کار و از دست رفتن رویاهای کودکی. «اتفاقات عجیب» در برقراری این توازن کم‌یاب، به اثری شاخص در گونه‌ی خود بدل شده است.

می‌توانیم شاهد چه فیلم‌هایی در این مجموعه باشیم؟!

غیر از دو فیلم اسپیلبرگ که نقشِ موتور محرکه‌ی سریال را دارند، آثار پرشماری نه تنها در بخش نشانه‌شناسی اثر فعال‌اند بلکه به پیش‌برد روند روایی آن هم کمک کرده‌اند که به بخش کوچکی از آن‌ها اشاره می‌کنم:

یک. «The Thing» ساخته‌ی ۱۹۸۲ جان کارپینتر. فیلم در زمان اکران با بی‌توجهی منتقدان رو به رو شد و بسیاری آن را تقلیدی ناشیانه از فیلم «بیگانه» ساخته ریدلی اسکات دانستند، اما اندک اندک اوضاع عوض شد. نظر بینندگان به این فیلم جذب و این فیلم تبدیل به یکی از تأثیرگذارترین فیلم‌های ژانر شد.

دو. «Alien» ساخته‌ی ۱۹۷۹ ریدلی اسکات که از آثار شاخص گونه‌ی علمی-تخیلی و همین طور ترسناک است. این فیلم، گرچه به مرور بدل به سریالی سینمایی شد، اما با توجه به اینکه فیلم دومِ آن که ساخته‌ی جیمز کامرون است در سال ۱۹۸۶ به نمایش درآمد -سالی که بعد از وقایع سریال «اتفاقات عجیب» است- تنها همان فیلم نخست، محلِ ارجاع نشانه‌شناسانه قرار گرفته است.

سه. «The Shining» ساخته‌ی ۱۹۸۰ استنلی کوبریک که در زمان نمایش مورد حمله‌ی منتقدان قرار گرفت و حتی کوبریک، کاندیدای بدترین کارگردانی سال در «تمشک طلایی» شد! اما گذشت زمان نشان داد که منتقدان به خطا رفته‌اند و نه تنها فیلم بسیار موفقی‌ست که احتمالاً بهترین فیلم در ژانر وحشت است. فیلم بر اساس رمانی به همین نام از کینگ ساخته شد و البته کینگ از فیلم متنفر بود گرچه خلاقیت کارگردان را می‌ستود! گرته‌برداری برادران دافر البته از اثر کوبریک است نه رمان کینگ.

چهار. «Invasion of the Body Snatchers» ساخته‌ی ۱۹۵۶ دان سیگل که از مشهورترین آثار گونه‌ی خود است با این همه آنهایی که سینمای دان سیگل را به خاطر وسترن «تیرانداز» یا آثاری چون «قاتلان»، «فریب کوگان»، «هری کثیف»، «تلفن» یا «فرار از آلکاتراز» دوست دارند [از جمله خودِ من!] چندان دلِ خوشی از این اثر علمی-تخیلی ترسناک ندارند!

پنج. «The Terminator» ساخته‌ی ۱۹۸۴ جیمز کامرون که اتفاقاً برخلافِ فیلم بعدی که کامرون در سال ۱۹۹۱ روانه‌ی بازار کرد اصلاً فیلم مهمی نیست و بیشتر به خاطرِ فیلم دوم یعنی «Terminator ۲: Judgment Day» در حافظه‌ها جا دارد با این همه ارجاعاتِ مستقیمِ «اتفاقات عجیب» به همین فیلم اول است [ارجاعاتی که بخش مهمی از روند روایی فصل سوم را به خود اختصاص داده‌اند] دلیل‌اش هم مشخص است چون در زمان وقوع رویدادهای مجموعه، هنوز فیلم دوم ساخته نشده بود!

شش. «Grease» ساخته‌ی ۱۹۷۸ رندال کلایسر که اتفاقاً هیچ ربطی نه به ژانر علمی-تخیلی دارد نه ترسناک و فیلمِ تینیجری موزیکالی‌ست که دو دسته بیننده دارد اولی طرفداران آثار موزیکال و دومی آنهایی که از دور اول آثار سینمایی جان تراولتا دلِ خوشی ندارند [که من طبیعتاً از گروه دوم هستم!] در فصل دوم «اتفاقات عجیب»، سازندگان سریال با بخشیدن جذابیت الیویا نیوتن جان به میلی بابی براون [بازیگر نقش جین/الون] هم‌زمان با پوشاندن لباس‌های جان تراولتا به او، به نوعی به این اثر موزیکال معروف، ادای دین کرده‌اند.

هفت. «Gulag» ساخته‌ی ۱۹۸۵ راجر یانگ که باز هم هیچ ارتباطی با دو ژانر علمی-تخیلی و ترسناک ندارد و فیلمی صرفاً سیاسی و ضدِ اتحاد جماهیر شوروی‌ست که اتفاقاً چندان هم مشهور نیست اما به خاطرِ نشان دادن یک زندانی از جهان غرب در زندان‌های مناطق سردسیر روسیه، به همان شکل تبلیغاتی در دوران جنگ سرد، در این سریال هم مورد استناد قرار گرفته.

چند نکته‌ی مهم دیگر برای غافلگیرشدن شما!

یک. استیون کینگ و گی‌یرمو دل تورو [کارگردان فیلم اسکاری «شکل آب»] از طرفداران سرسختِ این سریال‌اند.

دو. کلانتر هاپر در یک کانکس زندگی می‌کند که هزینه خریدنش برای عوامل سریال فقط یک دلار بوده‌!

سه. گرچه من هم مثل شما از طرفداران بازی وینونا رایدر در آثاری هستم که از نوجوانی تا حدود چهل سالگی بازی کرده و گرچه منتقدان از بازی او در این سریال بسیار تعریف کرده‌اند [بعد از یک دوره ناکامی‌های او] اما زیاد ذوق‌زده نشوید! بازی او در این مجموعه، فقط بازی روانی‌ست و اصلاً قابل مقایسه با بازی‌هایش در «بیتل‌جوس»، «ادوارد دست قیچی»، «دراکولا برام استوکر» یا «خانه ارواح» [که درام واقع‌گراینه‌ای‌ست از بیله اگوست بر اساس رمانی از ایزابل آلنده] نیست.

چهار. گرچه بازی‌ها روان و در خدمت توسعه جهان این سریال است اما اگر به دنبالِ دیدن بازی‌های جمعی چشمگیرید، این سریال از گزینه‌های اول‌تان نخواهد بود! بازی میلی بابی براون در این میان یک استثناست. او در یازده‌سالگی با همین سریال وارد حوزه تلویزیون و بعد سینما شد. برادران دافر برای راضی کردن‌ او برای تراشیدن موهای سرش، شارلیز ترون را در فیلم مکس دیوانه: جاده خشم، نشان‌اش دادند تا متقاعد شود که از دست دادن موهایش گریه و زاری ندارد! کشف میلی بابی براون توسط آنها، احتمالاً یکی از همان کشف‌های نادر تاریخ سینماست که بعدها تاریخ‌نویس‌ها به آن اشاره خواهند کرد!

پنج. شخصیت نابودگر با بازی آرنولد شوارتزنگر در آثار بسیاری موردِ گرته‌برداری قرار گرفته، اما در فصل سوم این سریال، برای اولین بار، نه تنها از شخصیت، گرته‌برداری شده که نسخه‌ی روسی شوارتزنگر، با همان تیپ، وارد سریال شده است. نکته‌ی بامزه‌ی قضیه این است که بازی شوارتزنگر در نسخه‌ی ۱۹۸۴ بازی به‌شدت ناپخته‌ای بود [برخلاف نسخه ۱۹۹۱] و برادران دافر، ناپختگی بازی شوارتزنگر را هم گرته‌برداری کرده‌اند!

* منتشر شده در مجله نماوا

کد خبر 1654210

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: سینمای جهان اتفاقات عجیب گرته برداری علمی تخیلی دهه ی ۱۹۸۰ ساخته ی فیلم ها آن دهه

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۵۵۶۰۹۳۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تاتنهام 2-3 آرسنال: نزدیک بود جام از دست آرتتا بیفتد

به گزارش "ورزش سه"، مدتها است که به نظر می‌رسد تکلیف قهرمان ‏این فصل لیگ برتر توسط تاتنهام تعیین می‌شود. آرسنال، سیتی و تا ‏حدودی لیورپول همچنان در کورس هستند و مهمترین دیدارهای آنها ‏در هفته‌های باقی‌مانده با تاتنهام خواهد بود. آرسنال امروز در خانه ‏تاتنهام موفق شد با نتیجه 3-2 پیروز شده و سه امتیاز بسیار باارزش ‏به حساب خود واریز کند.‏

دربی شمال لندن شروعی طوفانی آغاز شد‎. ‎تاتنهام‎ ‎در همان دقایق ‏اولیه با یک گل به خودی ‏برتری را به آرسنال‎ ‎تعارف کرد و بعد دو ‏فرصت عالی را از ‏دست داد. در دقیقه 15 آرسنال از سمت راست ‏کرنر ‏را روی دروازه تاتنهام ارسال کرد. ارسال ساکا در دهانه دروازه فرود ‌‏آمد. جایی که تومیاسو برای امیل هویبرگ مزاحمت ایجاد کرده بود. ‌‏ستاره دانمارکی با یک ضربه سر دقیق، مثل یک مهاجم سرزن، دروازه ‌‏خودی را باز کرد تا برتری در همان دقایق اولیه روی سینی طلایی به ‌‏توپچی‌ها تقدیم شود‎.‎

پنج دقیقه بعد روی یک ضربه ایستگاهی چسبیده به خط محوطه ‏جریمه که ‏مدیسون پشت آن ایستاد. ارسال او به تیر دوم با پرش ‏بلند کریستین ‏رومرو و ضربه سر او همراه بود، اما تیر دروازه مانع از ‏این شد که دو ‏تیم به نقطه صفر برگردند.‏ ‏
دو دقیقه بعد کرنر ارسالی تاتنهام را ‏توماس پارتی به شکلی نامطمئن ‏دفع کرد تا توپ در اختیار ‏کولوشفسکی قرار بگیرد. شوت پرقدرت او ‏بین راه به بازیکنان برخورد ‏کرد و مثل توپ پین‌بالی که چند بار به ‏موانع برخورد کرده باشد ‏درست زیر پای فن‌دن‌فن افتاد تا او دروازه رایا ‏را باز کند. اما وی‌ای‌آر به‌درستی تشخیص داد که فن‌دن‌فن در ‏موقعیت آفساید گلزنی کرده ‏است.‏

دوازده دقیقه از گل به خودی هویبرگ گذشته بود که آرسنال تیر ‏زهردار دیگری به امیدهای تاتنهام شلیک کرد. ‌‎ ‎ساکا که کرنر ‏ارسالی‌اش به ‏گل اول آرسنال تبدیل شده بود این بار خودش به گل ‏رسید. هاورتز از ‏سمت چپ و در زمین خودی یک پاس بلند تماشایی ‏به کانال راست ‏ارسال کرد. ساکا توپ را با تسلط مهار کرده و وارد ‏محوطه جریمه ‏تاتنهام شد. ستاره تکنیکی آرسنال با تو سر توپ زدن ‏مدافع ‏مستقیمش را محو کرد و با بغل پایی نرم دروازه تاتنهام را باز ‏کرد. ‏شمال لندن امروز ظاهرا قرمز است. ‏

یازده دقیقه بعد هاورتز نامش را به عنوان زننده گل ثبت کرد. ‌‏توپچی‌ها برای دومین بار روی کرنر به گل رسیدند. دکلان رایس توپ ‏را ‏از سمت چپ به دهانه دروازه فرستاد و هاورتز بلندتر از فن‌‌دن‌فن ‏که ‏تنها چند سانتی‌متر پریده بود، دروازه ویکاریو را باز کرد که به ‏شکلی ‏عجیب خروج نکرده و درون دروازه‌اش مانده بود. آرسنالی‌ها ‏در نیمه ‏اول خیالشان را از بابت بازی سخت با تاتنهام راحت کردند و ‏نیمه اول با برتری 3-0 آرسنال به پایان رسید. ‏

درحالیکه هر چه زمان می‌گذشت امید تاتنهامی‌ها به ‏بازگشت ‏کمرنگ‌تر می‌شد داوید رایا، دروازه‌بان آرسنال، با اشتباهی ‏مهلک ‏باعث شد یکی از گلها جبران شده و تاتنهام به بازگشت امیدوار ‌‏شود‎.‎

آرسنال در حال حمله بود که تاتنهامی‌ها با یک تکل بلند توپ را ‌‏تصاحب کرده و به کریستین رومرو‎ ‎سپردند. رومرو که توپ را با پاسی ‌‏بلند به سمت چپ فرستاده بود خودش را به زمین حریف و به ‌‏محوطه جریمه رساند.‏ سالیبا در سمت چپ محوطه جریمه توپ را ‏به داوید رایا پاس داد اما ‏دروازه‌بان آرسنال مرتکب بدترین اشتباه ‏ممکن شد و توپ را با پاسی ‏آرام به رومرو تقدیم کرد. مدافع ‏آرژانتینی توپ را با سینه کنترل کرده و ‏با یک بغل پای دقیق گوشه ‏دروازه آرسنال را نشانه گرفت تا اختلاف ‏به دو گل کاهش یابد. ‏

درحالیکه پنج دقیقه به پایان باقی مانده بود دکلان رایس با خطایی ‏بی‌مورد و درحالیکه توپ از دیویس فاصله گرفته بود پای او را مثل ‏توپ شوت کرد تا داور بلافاصله نقطه پنالتی را نشان دهد. سون ‏هیونگ مین پشت توپ ایستاد و با اینکه رایا جهت را درست ‏تشخیص داده بود دروازه را باز کرد. از این لحظه تاتنهام به بازگشتی ‏دراماتیک بسیار امیدوار بود.‏

با اینکه انتظار می‌رفت تاتنهام به گل سوم نزدیک شود آرسنال بود ‏که در دقیقه 90 تا یک قدمی گل چهارم پیش رفت. روی یک کرنر ‏دیگر آرسنالی‌ها برای چندمین بار خطرناک ظاهر شدند. گابریل در تیر ‏یک ارسال ساکا را به سمت دروازه فرستاد ولی فن دن فن توپ را از ‏روی خط دفع کرد تا تاتنهام نفس راحتی بکشد. ‏

در نهایت تاتنهام نتوانست به گل سوم برسد و بازی با پیروزی 3-2 ‏آرسنال به پایان رسید. پیروزی مهم در دربی که باعث شد توپچی‌ها ‏با 80 امتیاز از 35 بازی صدرنشین بمانند. منچسترسیتی با دو بازی ‏کمتر و 76 امتیاز در رتبه دوم و لیورپول با تعداد بازی برابر و 75 ‏امتیاز در رتبه سوم قرار گرفته است. ‏

دیگر خبرها

  • سرو مشروبات الکلی در سریال «هفت سر اژدها» جنجال‌برانگیز شد
  • انتقاد از سریال «حشاشین» به رسانه‌های عرب‌ زبان رسید
  • ۲ خط قرمز در صداوسیما که «نون خ» به آنها نزدیک شد/برای صحبت از فصل ششم هنوز زود است
  • ۲ خط قرمز در صدا وسیما که «نون خ» به آنها نزدیک شد/برای صحبت از فصل ششم هنوز زود است
  • گفتگو با مجری و بازیگر برنامه های نمایشی برای کودکان
  • غول نروژی در دنیای گیم؛ شخصیت ارلینگ هالند به بازی کلش آو کلنز اضافه می‌شود
  • مخالفت حاج‌قاسم سلیمانی با شهید شدن بابا پنجعلی
  • آرسنال با فتح دربی شمال لندن یک قدم به قهرمانی نزدیک‌تر شد
  • تاتنهام 2-3 آرسنال: نزدیک بود جام از دست آرتتا بیفتد
  • بوکایو ساکا: کریستیانو رونالدو الگوی من و بسیاری از بازیکنان دنیای فوتبال است